تاریخ ایران مایه افتخار ایرانیان است

چرا باید به تاریخمان افتخار کنیم...؟!؟

تاریخ ایران مایه افتخار ایرانیان است

چرا باید به تاریخمان افتخار کنیم...؟!؟

بزرگی ایران کجاست....؟!؟

 
شبکه mbc عراق در اقدامی توهین آمیز این مسابقه رو اجرا کرد:
معنی سوال مسابقه: مردمی نجس و حقیر که بروی زمین پاک و طاهر زندگی میکنند همانا:1-اسرائیلی2-اماراتی3-سعودی4-ایرانی
و جواب صحیح ایرانی است.
==
وقتی خون برای اعراب ارسال کردیم همه را بازگرداندند و اعلام کردند؛چون خون ایرانی نجس است از آن استفاده نکردیم
==
اینها همانها هستند که وقتی ایرانی میدیدند دلاراست میشدند/پول ایرانی را سرمه چشم میکردند/ایرانی میدیدند از ماشین پیاده میشدند و میگفتند اول ایرانی/ایران در کشورشان عملیات میکرد و حکومت جابجا میکرد(عملیات ظفار در عمان برای بازگردانی سلطان قابوس)
آن همه جلال و بزرگی ایرانیان چه شد؟
حالا اینقدر گستاخ شده اند که فقط میگویند دختر ایرانی برای عشق و حال خوب است/ایرانی بدبخت است/امارات بند انگشتی ادعای جزایر 3گانه دارد/کشورهای عربی , خلیج همیشه فارس را عربی خوانده اند و با پول در بسیاری از نقشه ها نام را عوض کرده اند/عربستان 5بمب اتمی از پاکستان خریده و اعلام کرده؛برای مقابله با تهدید ایران است
آخر تا به کی میخواهیم سرمان در لاک فرو کنیم و بگوییم ما برتریم و واقعیت را نبینیم.چشمان را باز کنیم.واقعیات را ببینیم.

داستان پرچم ایران از عقاب تا شیر، از آیین میترا تا اسلام

داستان پرچم ایران از عقاب تا شیر، از آیین میترا تا اسلام + تصاویر
ایران با تمدنی که یکی از پرسابقه ترین تمدن های جهانی است، در بسیاری از پدیده های انسانی گوی سبقت را از سایرین ربوده است. این گونه است که به عقیده برخی نخستین پرچم جهان هم از ایران و ایرانیان بوده است.

داستان پرچم ایران از آغاز تا امروز
از عقاب تا شیر، از آیین میترا تا اسلام
ایران با تمدنی که یکی از پرسابقه ترین تمدن های جهانی است، (اگر نگوییم قدیمی ترین تمدن جهان) در بسیاری از پدیده های انسانی گوی سبقت را از سایرین ربوده است. این گونه است که به عقیده برخی نخستین پرچم جهان هم از ایران و ایرانیان بوده است. همان طور که بیان شد شواهدی از جمله پرچم گونه برنزی از عهد باستان چنین مدعایی را تقویت می کند و افسانه ها و داستان هایی چون کاوه آهنگر که در ادبیات شفاهی و کتبی مردم وجود دارد؛ اما پرچم ایرانیان از ابتدا تا به حال چه تغییراتی داشته است؟
   

درفش به جا مانده از کوروش کبیر
قانونی شدن پرچم
در دوران قاجار سرنوشت علم یا پرچم ایران به دو بازه زمانی مختلف تقسیم می شود. از ابتدای این سلسله تا زمان مشروطه، علم ایران در میانه خود نقش شیر و خورشید داشت؛ گاهی با پس زمینه قرمز و کبود و گاه با پس زمینه سفید و حاشیه قرمز و سبز، گاهی به صورت مستطیل و گاهی به شکل مثلث. هرچه هست در کار پرچم هم مثل بسیاری از مسائل مدیریتی و حاکمیتی آن زمان، قانونی وجود نداشته، اما مشروطه همه چیز را حداقل از نظر شکلی به سمت قانونی شدن برد. در اصل 5 قانون اساسی مشروطه مصوب 1285 آمده الوان رسمی بیرق ایران سبز و سفید و سرخ و علامت شیر و خورشید است. به این شکل و به گزارش کتاب تاریخ پرچم ایران، نخستین پرچم رسمی ایران ده سال پس از صدور فرمان مشروطیت در کرمانشاهان دوخته می شد و با هواپیما به اهتزاز در آمد و بعد از آن به تهران فرستاده شد. این پرچم هم اکنون در موزه ملی ایران است.


درفش کاویانی در دوران ساسانی هم مطرح بوده است


رنگ سیاه نماد پیروان ابومسلم خراسانی 


رنگ سرخ نماد پیروان بابک خرم دین 


غزنویان


سلجوقیان

 
تیموریان
این بیرق در دوره بعدی یعنی پهلوی اول حفظ شد با این تفاوت که پرچم ایران به سه شکل درآمده بود؛ پرچم ملی که آرم شیر و خورشید نداشت و مردم از آن استفاده می کردند، پرچم نظامی که در آن حلقه ای به دور شیر و خورشید کشیده شده بود و پرچم دولتی که همان پرچم مذکور در قانون اساسی مشروطه بود و این پرچم تا پایان حکومت پهلوی باقی ماند، البته در آن دوران، خاندان سلطنتی و هر یک از اعضای آن شامل شاه، همسر و ولیعهد او هم بیرق مخصوص به خود را داشتند.
    
تغییر نمادهای روی پرچم با ورود اسلام
با ورود اسلام به ایران محتوای روی پرچم و بیرق تغییری اساسی کرد و به سمت دینی شدن رفت. در این دوره معمولاروی پرچم عبارت «لااله الاالله» نقش بسته بود و البته پرچم ها یک ویژگی دیگر هم داشت؛ بیرق های این دوره بعضا به شکل عمودی بود و نه مستطیل یا مثلثی و افقی. از این دوره تا زمان صفویان همه سلسله ها به نوعی پرچم مخصوص به خود را دارند، اما بی توجهی مورخان به این پدیده باعث شده از جزئیات پرچم ها اطلاع چندانی در دست نباشد. در دوره صفویه علم ها یا پرچم های متفاوتی توسط دولت مورد استفاده قرار می گرفت. از جمله این پرچم ها پرچمی مثلثی و نوک تیز بود که نقش شیر و خورشید روی آن نقش بسته بود. شیر و خورشید نمادی است که هم عنصری ایرانی تحت عنوان خورشید را در خود دارد و هم بنا بر برخی تفاسیر از شیری استفاده می کند که نماد حضرت علی(ع) است.


مهم ترین و اصلی ترین پرچم دوران صفویه
 نشان شیر و خورشید برای اولین بار به طور رسمی از اینجا وارد پرچم ایران شده است

 
پرچم شاه اسماعیل

 
پرچم شاه تهماسب

 
افشاریان
در عین حال از پرچمی با علائم شمشیر، ماه و ستاره هم به عنوان بیرق ایران در دوره صفوی یاد شده است. بیرقی با سه رنگ آبی و قرمز و سبز. نادرشاه هم از بیرقی با نماد شیر و خورشید بهره می جست و البته پرچمی خاص متشکل از رنگ های آبی، قرمز، سفید و زرد هم داشت. بعد از او در زمان زندیه پرچم ایران به مثلثی دارای علامت شیر و خورشید تبدیل شد.
    
شیر و خورشید می رود
اما انقلاب اسلامی که باعث تغییرات عمده در نظام حکومتی کشور شده بود، پرچم رسمی را هم تغییر داد.

اوایل انقلاب بحث هایی بر سر تغییررنگ این پرچم مطرح بود، اما بسیاری از افراد با بیان این دلیل که سه رنگ پرچم برای بسیاری از افراد در جهان شناخته شده، خواهان باقی ماندن این طرح شدند و در نهایت هم چنین شد و صرفا به جای نماد شیروخورشید، نماد جمهوری اسلامی گذاشته شد.


پرچم های نادر شاه افشار

 
دوران زندیه

دوران قاجار
 
پرچم دوره آقا محمد خان


پرچم دوره محمد شاه
پرچم جمهوری اسلامی ایران، تیر 59 به تصویب شورای انقلاب رسید و پس از آن هم بخشنامه ای برای استانداردسازی آن ابلاغ شد. استاندارد این پرچم از سوی سازمان استاندارد کشور سال 91 ابلاغ شد.
    
پرچم های باستانی با نمادهایی از حیوانات
آنچه از نخستین سلسله ایرانی یعنی هخامنشیان برآمده نشانگر این است که پرچم یا درفش در این حکومت وجود داشته و حتی از برخی دیوارنگاره ها مشخص می شود شخصی به عنوان درفشدار مسئول نگهداری از درفش بوده است. در عین حال این موضوع روشن است که در آن زمان به دو نماد گل نیلوفر و عقاب توجه ویژه ای می شده است با این حال خبری از جزئیات دقیق پرچم این دوره در دست نیست. در دوران پهلوی دوم و در اثنای جشن های 2500 ساله تلاش شد پرچم های آن دوران مورد بازسازی قرار گیرد و از این رو چهار درفش نمادین آن دوران در این مراسم ها به نمایش درآمد. در این دوران درفش های سلسله اشکانیان هم که نمادهایی از میترا، اژدها، خورشید، ماه و خورشید، اسب سفید و خوشه زرین بود، بازسازی شده بود.

روشن است تا این زمان اثری از پرچم هایی به سبک و سیاق امروزی در ایران وجود ندارد، اما در دوره انتهایی پیش از ورود اسلام، یعنی در دوره ساسانیان پرچم هایی با نشانه هایی که اغلب از حیوانات است، دیده می شود. در این دوران برای نخستین بار پای شیر به نمادهای پرچم ایران باز می شود و البته در کنار این حیوان، گراز، گرگ، عقاب، قوچ و چند حیوان دیگر هم وجود دارد. این بیرق ها هم برای آن جشن های کذایی مورد بازسازی قرار گرفته بود.

پرچم ایران در دوران ناصرالدین شاه ، مشروطیت و پهلوی

 
دوران پهلوی
در برخی از درفش های دوره پهلوی تاج پهلوی دیده می شود
پرچم جمهوری اسلامی ایران چگونه طراحی شد؟
پرچم علاوه بر وجوه رسمی و تشریفاتی خود که در حوزه سیاست گنجانده می شود، از نظر هنری و مفهومی هم قابل بررسی است. در این نماد ملی از طرح ها و رنگ های گوناگونی استفاده شده که بنا به فرض هر یک از آنها معنای خاصی دارد و کل پرچم قرار است نیمرخی باشد از تمام مختصات یک کشور و دولت. از این روست که معمولاکار طراحی پرچم با خرد جمعی و نیز نظارت مسئولان عالی کشور انجام می شود.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، تمایل انقلابیون بر این بود که هر نمادی از رژیم گذشته از بین برود و به این دلیل نماد پرچم کشور که در مناسبت های مختلف ملی و پادشاهی از آن استفاده شده بود در معرض تغییر گرفت.نماد استفاده شده در پرچم باوجود بعضی اظهارنظرها مبنی بر این که این نماد از سلسله پهلوی نیست، تغییر کرد ولی توصیه برخی بر این که سه رنگ پرچم ایران تغییری نکند پذیرفته شد. در آن زمان یکی از مهم ترین مخالفت ها با این نماد توسط رهبر انقلاب صورت گرفت.

امام خمینی(ره) در اسفند 57 یعنی یک ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی در یک سخنرانی گفت: «ما یک مملکت محمدی ایجاد می کنیم. بیرق ایران نباید بیرق شاهنشاهی باشد، آرم های ایران نباید آرم های شاهنشاهی باشد، باید آرم های اسلامی باشد. از همه وزارتخانه ها، از همه ادارات، باید این شیر و خورشید منحوس قطع بشود، علم اسلام باید باشد. آثار طاغوت باید برود. اینها آثار طاغوت است؛ این تاج آثار طاغوت است؛ آثار اسلام باید باشد.»

به این ترتیب مشخص شد عزم دولت برای تغییر تاریخ و پرچم جدی است. طراحان مختلف برای کشیدن طرح جدید پرچم و نماد جمهوری اسلامی دست به کار شدند. هر چند ابتدا کاری متفاوت با نماد امروزین مورد توجه بود اما مدتی بعد آیت الله هاشمی رفسنجانی یکی از اعضای هیات انقلاب به حمید ندیمی (طراح این آرم و پرچم) خبر داد طرح او مورد استفاده قرار خواهد گرفت.
حمید ندیمی اکنون یکی از اساتید دانشکده معماری دانشگاه تهران است. در رسانه ها حرفی از او نیست مگر مصاحبه کوتاهی که سال ها پیش با یک نشریه انقلابی داشته است. او در این سال ها به درس و تحقیقش مشغول بوده و نام برادرش که مدت ها رئیس دانشگاه شهید بهشتی تهران بوده بیش از او به گوش رسیده است.

ندیمی در همان مصاحبه سال های قبل از علاقه شدید خود به کار طراحی این پرچم خبر می دهد و از این که می خواسته «نمادی جهانی» برای اسلام درست کند. او در توصیف نمادی که ساخته حرف های زیادی بر زبان رانده است. نماد در یک آن هم به صورت الله و هم به صورت لااله الاالله خوانده می شود، در آن نمادهای کتاب، عدل و اعتدال (قرینه بودن و حالتی از ترازو داشتن) و نیز توحید، جهاد و ایستادگی (الف مشدد میان آرم که با تشدید آن شبیه شمشیر است) قرار دارد. در عین حال نماد به شکلی کشیده شده که شکل گل لاله را هم داشته باشد. گلی که خود نمادی از شهیدان است. به این ترتیب به نظر می رسد چنین نمادی توانسته بسیاری از مسائل مورد توجه نظام جمهوری اسلامی را در خود جای دهد.

در مورد رنگ ها باید گفت گرچه نوع و ترکیب این رنگ ها با قانون اساسی مشروطه متفاوت نیست، ولی بعد از انقلاب اسلامی، 11 الله اکبر به خط کوفی در نوار سبز بالایی و قرمز پایین پرچم نقش بسته است.


پرچم جمهوری اسلامی ایران و تنها پرچمی که از زبان بیگانه در آن استفاده شده است
11 نمادی که به تنهایی یادآور ماه یازدهم سال (یعنی بهمن) و البته در جمع با یکدیگر یادآور روز بیست و دوم این ماه یعنی پیروزی انقلاب است و اگر رنگ پرچم تغییری نکرد تغییری عمده در نمادهای روی آن به وجود آمد. تفسیر حکومت جدید و مردم از رنگ ها هم در نوع خود جالب بود؛ آمیخته ای از مسائل ملی و نیز انقلابی که مورد اخیر در حکومت پیشین و تفاسیر آن جایی نداشت.
از دید ایرانیان امروزی سبزی پرچم به معنای آبادانی، سپیدی آن به معنای صلح و دوستی و البته قرمز آن نشانی از جنگاوری و البته فدای جان برای وطن است.

به این ترتیب در دل یکپارچه کوچک هزاران معنا جا خوش کرده است. از حمید ندیمی، طراح جمهوری اسلامی ایران باید تقدیر شایسته و بایسته و البته باید به سه رنگ پرچم سرزمین مان افتخار کرد.

درفش کاویانی
پرچم در ادبیات عامه و متون ادب فارسی از دیرباز حضور پررنگی داشته است

ایرانیان برای صدا کردن شیئی که نماد دولت و حاکمیت آنهاست چندین و چند کلمه دارند و البته چند عبارت هم با آن ساخته اند.

شاید نخستین واژه برای نامیدن چیزی که عموم مردم آن را پرچم می نامند، درفش بوده است. سابقه این واژه به همان درفش کاویانی باستانی برمی گردد و در شاهنامه، متن کهن ادب پارسی هم از این واژه استفاده شده است.

درفش واژه ای کاملاایرانی است و معنای اصلی آن به روایت لغتنامه دهخدا پارچه ای است که بر بالای سر می بندند.

بنابراین ابتدا درفش به معنای پرچم امروزی نبوده، اما از آنجا که مصدر درفشیدن به معنای لرزیدن بوده و پرچم ها هم شباهت زیادی به آن پارچه متعلق به لباس داشتند، از واژه درفش برای آن کاربرد هم استفاده شد.

اما برای این واژه چهارمعادل بیگانه وجود دارد. بیرق که واژه ای ترکی و معادلی برای درفش است. بیرق در شعر شاعران فارسی به صورت مکرر استفاده شده است. واژه هایی چون علم و لوا هم از زبان عربی وارد زبان ما شد.

ظهور این واژه ها و ماندگاری آن در ایران به طور مشخص از زمان ورود اسلام به کشور بوده، اما عزاداری های شیعیان برای حسین بن علی که در آن ذکری از حضرت عباس به عنوان علمدار امام حسین می شده و نیز استفاده خاندان صفویه از واژه علم و علمدار به صورت رسمی در دولت، دو عامل مهم برای ماندگاری این واژه در اذهان بوده است. در نهایت باید از واژه پرچم یاد کرد که در اصل واژه ای مغولی است، اما توسط فرهنگستان ادب فارسی به عنوان معادلی رسمی برای بیرق معرفی شده است.

اما در قالب عبارات و گفت وگوهای مردم هم واژه پرچم کاربرد زیادی دارد. نمونه بارز این مساله اصطلاح خدمت زیر پرچم است که با وجود تلاش ها برای جا انداختن عبارت خدمت مقدس سربازی، هنوز در میان برخی مردم اصطلاح زیر پرچم کاربرد بیشتری دارد.

جالب اینجاست که در متون رسمی قانونی و قضایی هم از چنین عبارتی استفاده می شود. در عین حال از چند وقت پیش عبارتی میان ادبیات کوچه بازاری بخصوص در شبکه های اجتماعی رواج پیدا کرده که استفاده دیگری از این واژه است. عبارت «پرچم ها بالاست» مثلااین طور مورد استفاده قرار می گیرد: «پرچم شهیر شیراز بالاست» عبارتی است که به منظور نوعی برتری جویی و نیز افتخار کردن به داشته های هویتی خود به کار می رود. البته این جمله کوتاه نوعی بار هیجانی و حماسی دارد و باعث به وجدآمدن مخاطبان می شود.

نماز و نیایش و روزه در آیین زرتشتی

در آیین زرتشتی نماز عملی اجباری و اعتیاد گونه نیست که بصورت برده وار و ترس از آدمی ظالم خوانده شود و یا تجارتی سود رسان نیست تا کسی برای رسیدن به ثروت و بهره لازم آنرا بجا آورد نماز در دین زرتشت خود شناسی است و در نماز باید اندیشه پالایش شود بر طبق اعتقادات دین زرتشت هر یک از موجودات ذره ای از اهورا مزدا را در خود دارند و این فروهر در وجود من شما و دیگران است برای همین است که این آیین تنها آیینی است که قربانی نمودن برای خدا در آن منع شده است حتی گیاهان و جمادات هم از این فروهر بی بهره نمی باشند. به همین خاطر است که آشو زرتشت در بخشی از نیایش خود می فرمایند :((با فروتنی کامل پیش از همه چیز خواستارم که بهره ای از خرد مقدس خود را به من عطا فرمایی تا به همراهی درستی کردار و ضمیر پاک بتوانم خوشبختی روان آفرینش را(همه جهانیان) فراهم سازم)).

در مورد روزه در آیین زرتشت نیز باید گفته شود که روزه گرفتن و نخوردن آب و غذا بخاطر اینکه باعث سستی بدن و عدم فعالیت مفید و کار روزانه می شود حرام می باشد. چون این موارد در آیین زرتشت نکوهیده شده وبی کاری و تن پروری بشدت نهی شده است و  امابرای افراط نکردن در خوردن گوشت حیوانات روزهای دوم و دوازدهم و چهاردهم و بیست و یکم هر ماه زرتشتیان از خوردن گوشت پرهیز می کنند این چهار روز متعلق به چهار امشاسپند  وهمن ؛ماه و گوش و رام که از حامیان چهارپایان هستند می باشد.

اما نیایشی که امروزه در بین زرتشتیان متداول می باشد و خواندن آن نیازی به آداب و رسوم خاصی ندارد و در هر هنگام از شبانه روز  می توانیم آنرا بخوانیم و سپاس خدای یگانه را بجای آوریم و نباید فراموش کنیم که این ما هستیم که به راز و نیاز و برقراری ارتباط با خداوند نیاز داریم و باید روح و روان خود را پالایش کنیم . این نیایش برگرفته از نیایش اشو زرتشت در یسنا ۲۸ می باشد و برای اجرای آن کافیست دستهای خود را بلند کرده و به پیروی از اشو زرتشت بخوانیم:

((با دستهای بر افراشته بسوی تو ای مزدا و با فروتنی کامل پیش از همه چیز خواستارم که بهره ای از خرد مقدس خود را بمن عطا فرمایی تا بهمراهی درستی کردار و ضمیر پاک بتوانم خوشبختی روان آفرینش را فراهم سازم.ای اهورامزدا بشود که با اندیشه نیک به تو نزدیک شده و با پیروی از قانون اشا به ارزشهای مادی و معنوی خود پی ببرم تا بدین وسیله دین داران را بسرای روشنی و خرمی و زندگی نیک هر دو جهان رهبری کنم . من این سرودهای ستایش خود را آنسان که پیش از این کسی نسروده نثارت می کنم ای اهورا ای روان راستی و ای نیک اندیش واقعی از تو در خواست می کنم تا در جهان نیروی فنا ناپذیر معنوی تجلی نماید .اینک تو را با ستایش خود فرا می خوانم بسویم شتاب و مرا از خوشبختی و کامیابی  واقعی بر خوردار ساز. هنگامیکه با منش پاک تو را با سرودهای ستایش فرا می خوانم آگاهم که مرا برای رهبری روان مردم جهان گماشته ای و از پاداشی که تو ای اهورا مزدا برای کردار نیک می بخشی خبر دارم و آماده ام تا زمانیکه مرا تاب و تواناییست بمردم بیاموزم که بسوی راستی راه پویند. ای مزدا بسوی من آی و مرا از بخشش منش پاک و راستی برخوردار ساز تا بوسیله آموزش آیین مقدست گمراهان و بدکاران را براه راست رهبری کرده و بر دشمنی بد خواهان چیره گردمای اهورا مزدا مبادا هرگز کار ناشایستی از من سر زند که مورد خشم تو قرار گیرم . ای راستی و ای اصل پاک منشی پیوسته می کوشم تا تو را بستایم ای کسی که آرزوهای ما را بر می آوری تو را از ته دل درود می گویم چه می دانم نمازیکه از روی ایمان و اعتقاد کامل انجام شود بدرگاهت پذیرفته خواهد شد .ای کسی که امید بهشت ما بسوی تست.))

درود فراوان بر روان زرتشت بزرگ و تمامی پیامبرانی که در جهت راستی و تعالی روح بشر گام بر داشتند و جان خود را نیز در این راه فدا کردند . 

 

نماز زرتشتی

      

نماز یکی از عبادت‌های مزدیسنا است که برای داشتن توجه همیشگی به دستورهای دینی و سپاسگزاری خدا گزارده می‌شود.[۱][۲] این دستورات عمدتاً ماهیتی اخلاقی دارند.[۳]

هنگامی که کودکی در یک خانواده زرتشتی به سن «رشد فکری» می‌رسد و دین زرتشت را می‌پذیرد، پس از سدره‌پوشی به تکلیف می‌رسد. سن رشد فکری معمولاً میان ۸ تا ۱۵ سالگی (بیشتر ۹ تا ۱۱ سالگی)[۴] است.[۵]

امروزه نماز پنجگانه را معمولاً موبدان می‌گزارند و بیشتر زرتشتیان به خواندن دعاهای صبحگاه و شامگاه اکتفا می‌کنند.[۶][۷]

آمادگی

پیش از نماز گزاردن، باید کارهای زیر را انجام داد:[۸]

  • پاکی تن در هنگام آغاز نماز
  • پوشیدن سِدره و کُشتی
  • پاک بودن لباس از آلایش
  • شستن دست و رو
  • رو نمودن به قبله

گاه‌ها و هنگام نماز

زرتشتیان هر روز در ۵ گاه اهورامزدا را نماز می‌گزارند و هنگام این نمازها دارای محدودیت زمانی است.[۱][۹][۱۰]

گاهمدت زمانی
ازتا
هاوَنطلوع خورشیدنیمروز
رَپتوَننیمروزساعت ۳ بعد از ظهر
اُوزیرَنساعت ۳ بعد از ظهرغروب خورشید
اَئیوی‌سَروترم (سروثَرم)غروب خورشیدنیمه شب
اُشَهِن (اوشَهی ناای-اشمن)نیمه شبطلوع خورشید

معمولاً در فصل زمستان، گاهِ رپیتون که هنگام گرما است؛ خوانده نمی‌شود.[۱]

قبله

قبله زرتشتیان نور و روشنایی است. آنان می‌توانند در روزها به سوی خورشید و شب‌ها در برابر نور ماه، آتش، شمع یا چراغ روشن نماز بخوانند.[۹][۱۱] زرتشتیان تنها در آتشکده رو به آتش نماز می‌گزارند و حتی کسانی که در همسایگی یک آتشکده هستند نیز رو به آن نیایش نمی‌کنند.[۱۲] آتش در مزدیسنا نماد «اشه» است. آتش موجود در آتشکده به عنوان درفش مزدیسنا و نماد هویت دینی–فرهنگی زرتشتیان به شمار می‌رود.[۱۳] زرتشتیان معتقدند نمی‎‌توان برای خدا حدود و جهاتی قایل شد، و به دستور زرتشت نور را به عنوان نمادی از فروغمندی اهورامزدا نماز می‌گزارند.[۶][۱۱]

آتش‌پرستی

در میان برخی از عامه مردم، پنداشته‌می‌شود که نمازگزاری زرتشتیان به سوی آتش، آتش‌پرستی است.[۱۴] اما در واقع نمازگزاردن رو به آتش، به عنوان پرستش آتش به جای خدا نیست.[۱۲][۱۵] همانند استفاده از مهر توسط شیعیان.[۱۲]

چگونگی

نماز زرتشتی به زبان اوستایی است[۷] و با چنین جملاتی آغاز می‌شود:[۲]

به نام خداوند بخشنده مهربان

خشنود گردانم، اهورامزدا! باور دارم دین مزداپرستی را که آوردهٔ زرتشت است.

پیرو آموزشهای اهورایی هستم که از دیو (دروغ) و دوگانه‌پرستی به دور است.

پس از این زمزمه‌ها، نماز ویژه هز گاه خوانده می‌شود که دوبخشی است. در بخش نخست فرشته مربوط به آن گاه، و در بخش دوم همتای دنیایی او ستایش می‌شود. این دو بخش بر اساس داشتن دو جنبه «مُلکی» و «ملکوتی» هر چیزی است که هردو باید پاک و منطبق بر هم باشند.[۱۶]

آیین شادزیستی در ایران باستان(شادی ما ایرنیان چه شد؟!؟)

در ایران قدیم هر روز ماه نام به خصوصی داشت ویک روزاز ماه همنام خود ماه بود.

جشنهای باشکوهی ترتیب داده می شد وبدین ترتیب علاوه بر جشنهای بخصوص در سال 12 روزعید محسوب می شد .

این 12 روز عبارت بودند از:

19 فروردین,13اردیبهشت,6خرداد,13 تیرماه

,17مرداد,4 شهریور,16مهر,10 ابان9, اذر2, بهمن

و5 اسفند ,در دیماه هم 3 روز 8و15و23 را جشن میگرفتند.

علاوه بر انچه ذکر شد این جشن ها شهرت خاصی داشتند ودارند:

          1- نوروز جمشیدی و نوروز بزرگ : نوروز جمشیدی یا نوروز کوچک یا عامه که روز اول فروردین ماه است وان را از ابداعات جمشید دانسته اند.این عید از از اعیاد بزرگ ایرانیان است

واز زمان خیلی قدیم به یادگار مانده است وپس از اسلام هم در میان مردم این عید بنام نیروز معمول بوده ومخصوصا خلفای عباسی این عید را خیلی اهمیت می داده اند. به اتعقاد بعضی از محققیناین عید را مصادف با خلافت حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام دانسته اند وبه همین جهت این عید تا کنون در میان ایرانیان محفوظ باقی مانده است.

       · نوروز بزرگ: یا نوروز خاصه وآن روز ششم فروردین ماه است. این عید در عهدسلاطین کیان بنام بهار جشن معروف بوده وروسوم واداب مخصوصی داشته است مانند آب پاشی وآتش بازی وغیره...

          2- اردیبهشتگان: در اردیبهشت روز از اردیبهشت ماه است که نام روز و ماه با هم برابر افتاده است .مطابق گاهنمای قدیم که هر ماه سی روز بوده این جشن در سوم اردیبهشت می باشد ولی مطابق تقویم کنونی که شش ماه اول سال را ۳۱ روز حساب کرده و یک روز به فروردین ماه افزوده اند جشن اردیبهشتگان در دوم اردیبهشت واقع می شود . در این جشن شهریاران بار عام می دادند و موبد موبدان آیینی را که مرسوم بوده در حضور پادشاه برگزار می کرد و همه را اندرز می گفت.سران هر گروه به پادشاه معرفی می شدند و هنرمندان مورد مرحمت واقع می گردیدند و بدریافت پاداش افتخار حاصل می کردند .این روز به فرشته مقدس اردیبهشت تعلق دارد که مظهر پاکی و راستی و درستی و نماینده آیین ایزدی و نگهبانی آتشها با اوست . و به خاطر مقام و مرتبه اردیبهشت امشاسپند این جشن به نام اوست و نظر به همان صفات و کمالات است که ایرانیان قدیم این روز را جشن می گرفتند و خود را برای قبول صفات این فرشته مقدس آماده می ساختند .جشن اردیبهشت گان همان عید گل است که در میان سایر ملتها با تجلیل فراوان بر پا می شود عیدی است به نام فرشتهٔ آتش و نور که از طرف خدا بدین کار موکل گردیده تا علل بیماریها را به یاری ادویه و خوردنیها برطرف کند و راستی را از ناراستی باز نماید. به معبد و آتشکده رفتن و حاجت خواستن و نزد پادشاهان در آمدن و به جنگ و کارزار شدن را در این روز، نیک و خجسته میدانستهاند. اردیبهشت با فتحه الف در پارسی دری می باشد اردیبهشت از واژه اوستایی اشاوهیشتا (ASHVAHISHTA)نماینده اشویی است ایرانیان باستان در این جشن لباس سفید که نشان پاکی می باشد به تن می کردند و در آدریانها به خواندن اردیبهشت یشت(قسمتی از اوستا)و به نیایش اهورا مزدا می پرداختند.

          3- خردادگان: آب را از فروهر میستاند و به باد میسپارد.
روز ششم هر ماه به نام خرداد، امشاسپند مادینه موکل بر آب، نامیده میشود و ششم خرداد از ماه خرداد جشنی در ستایش از این امشاسپند برگزار میشود. این روز در تقویم رسمی کشور مطابق با چهارم خرداد است
.
خرداد یا هئوروتات به معنی تمامیت، کلیت و کمال است و مظهری است از مفهوم نجات برای افراد بشر.

از کارهای عمده خرداد حمایت از آب است و شادابی گیاهان از اوست. همچنین خرداد مظهر تندرستی و سلامتی است.
خرداد همواره در متون همراه مرداد، امشاسپند مادینه دیگر ذکر میشود. این دو امشاسپند با آب و گیاه ارتباط دارند. از آن جا که پارهای از مراحل آفرینش مثل آب و گیاه به گونهای طبیعی جفتند، پس پاسداران آنان نیز، خرداد و مرداد، بیشتر اوقات با هم میآیند. هدایای آنان ثروت و رمه چهارپایان است، به گونهای که این دو نماینده آرمانهای نیرومندی، سرچشمه زندگی و رویش هستند. هماوردان خاص آنها، دیوان «گرسنگی» و «تشنگی»اند. همکاران خرداد، ایزد تیشتر و باد و فروهر پرهیزکاران هستند. خرداد امشاسپند در دوران حمله اهریمن، آب را به یاری فروهرها میستاند. به باد میسپارد و باد آن را به شتاب به سوی کشورها میبرد و به وسیله ابر میباراند
.
در نامگذاری ماهها، خرداد و مرداد در دو طرف ماهی هستند که نماد آن تیر یا تیشتر است و تیشتر ایزد باران است. در این جا هم ارتباط میان دو امشاسپند را با آب میبینیم. افزون بر این، در ملکوت خداوند، تندرستی و زندگی جاودان زیر نظر این دو امشاسپند بهره آدمی خواهد شد
.
خرداد سرور سالها و ماهها و روزهاست؛ [و این] از این روی است که او سرور همه است. او را آب مایملک دنیوی است. هستی، زایش و پرورش همه موجودات جهان از آب است و زمین را نیز آبادانی از اوست. چون اندر سال، [اگر] نیک شاید زیستن، به سبب خرداد است... او که آب را رامش بخشد یا بیازارد، آن گاه، خرداد [از او] آسوده یا آزرده بود. او را همکار، تیر و باد و فروردین است.

 تیرگان:روز تیر از ماه تیر سیزدهمین روز از تیرماه باستانی، 10 تیر خورشیدی. روایت است که به باریدن باران کمک می کنند.در ماه تیر هنگامی که روز تیر فرا می رسد آن روز را جشن تیرگان می نامند.تیرگان یکی از بزرگترین جشن های (ایران باستان) است. روایت است در زمان منوچهر شاه پیشدادی چون افراسیاب تورانی بر منوچهر پیروز شد و او را در طبرستان محاصره نمود طرفین حاضر به سازش شده و قرار بر این شد از قله دماوند،آرش جوان دلیر ایرانی تیری به چله کمان نهد و تیری را پرتاب نماید.این تیر در کنار رودخانه جیحون بر درختی نشست و مرز ایران و توران مشخص شد .داستان دیگری که درباره جشن تیرگان آمده:آن است که در زمان ساسانیان و پادشاهی فیروز هفت سال در ایران خشکسالی روی داد و در چنین روزی مردم روی به بیابان آوردند و با نیایش خود از پروردگار آرزوی باریدن باران کردند و پس از آن بارش باران شروع شد و به شادی آن در چنین روزی ایرانیان بر یکدیگر آب می پاشند.آیین برگزاری
این جشن بدین گونه می باشد که چند روز پیش از جشن تیرگان تمام خانه را از درون و برون پاکیزه می نمایند وصبح روز جشن همه آب تنی نموده لباس نو می پوشند. آنچه ویژگی این جشن می باشد تار نازکی از ابریشم هفت رنگ و سیم نازک و ظریفی بهم می تابند که به نام تیر و باد مشهور است که شاید نشانه رنگ های رنگین کمان در آسمان معروف به تیر و کمان آرش باشد. مردم ان زمان این تار را در بامداد روز تیر به مچ دست خود می بندند و روز باد ده روز بعد به باد می دهند.

            4- جشن اَمردادگان : روز اَمرداد از ماه اَمرداد هفتمین روز از اَمرداد ماه باستانی،3 اَمرداد خورشیدی.
واژه اوستایی امرداد، امرتاته (
AMERTATA) است که به معنی بی مرگی است و اگر الف آن را که پیشوند نفی است از قلم بیندازیم معنی آن عوض شده و فرشته بی مرگی و جاودانگی به دیو نیستی و مرگ تغییر شکل می دهد.زیرا همانطور که اَمرداد به معنی بی مرگی است مُرداد معنی مرگ می دهد. بنابراین شایسته است این کلمه را اَمُرداد بخوانیم ، و چون امرداد فرشته بی مرگی و جاودانگی می باشد، در عالم جسمانی نگهبانی نباتات و روییدنیها با اوست.نیاکان ما در این روز به باغ ها و مزارع خرم و دلنشین می رفتند و پس از نیایش به درگاه اهورامزدا طی مراسمی این جشن را با شادی و سرور در هوای صاف و در دامن طبیعت برگزار می کردند.

         5- شهریورگان : شهریور روز از ماه شهریور چهارمین روز از شهریور ماه باستانی ،30 اَمُرداد خورشیدی.
واژه شهریور در اوستا خشتره وئیره (
KHASHATRA VAIRYA) که در زبان پهلوی خشتور و در پارسی شهریور شده است.جز اول این کلمه یعنی خشتره به معنی قدرت و حکومت کشور است و کلمات شهر وشهریار از این واژه گرفته شده است. جز دوم به معنی آرزو شده است و بنابراین معنی ترکیبی آن حکومت آرزو شده یا کشور خواسته شده می باشد این امشاسپند در عالم روحانی مظهر قدرت و نیرو می باشد و در عالم جسمانی پاسبانی فلزات با اوست. مردمان آن روز این جشن را نیز مانند سایر جشن ها با سپاس و نیایش به درگاه اهورامزدا آغاز و با جشن و سرور به پایان می رسانند

          6- مهرگان عامه و مهرگان خاصه: مهرگان عامه: روز شانزدهم مهرماه بود.

مهرگان خاصه: روز بیست ویکم مهر ماه بود. جشن مهرگان بعد از اسلام هم بین مردم بسیار رایج بوده,حتی سلاطین غزنوی وسالوقی هم آنرا رعایت می کرده اندودر میان مردم بنام مهرجان معروف ومعمول بوده است. تاریخ پیدایش این عید بعد از نوروز است. این جشن مربوط به فرشته مهر که در اوستا میترا به معنی نور خورشید و مهر و محبت و عهد و پیمان می باشد نامیده می شود. و روایت است که: فریدون شاه پیشدادی در این روز به رهبری کاوه آهنگر بر ضحاک ستمگر چیره شد و ضحاک را در کوه دماوند حبس نموده و فریدون تاج پادشاهی بر سر نهاد.(فرشتگان در جشن مهرگان به یاری فریدون آمدند و در آخرین روز جشن که روز رام می باشد ضحاک در کوه دماوند به زندان افتاد).

          7- آبانگان: روز آبان دهمین روز از آبان ماه باستانی،4 آبان خورشیدی.
آبان به معنای آب و هنگام آب است و یکی از عناصر پاک کننده نزد ایرانیان قدیم بوده است درباره پیدایش جشن آبانگان روایت است که در پی جنگ های طولانی بین ایران و توران، افراسیاب تورانی دستور داد تا کاریزها و نهرها را ویران کنند، پس از پایان جنگ پسر تهماسب که زو نام داشت دستور داد تا کاریزها و نهرها را لایروبی کنند و پس از لایروبی، آب در کاریزها روان گردید ایرانیان آمدن آب را جشن گرفتند. در روایت دیگری آمده است که پس از هشت سال خشکسالی در ماه آبان باران آغاز به باریدن نمود و از آن زمان جشن آبانگان پدید آمد. زرتشتیان در این روز همانند سایر جشن ها به آدریان ها می روند و پس از آن به کنار جوی ها و نهرها می روند با خواندن اوستای آب زور (بخشی از اوستا) که توسط موبد خوانده می شود اهورامزدا را ستایش کرده و درخواست فراوانی آب و نگهداری آن را می نمایند و پس از آن به شادی می پردازند.

           8- جشن آذرگان: روز آذر نهمین روز از آذرماه باستانی، 3 آذرماه خورشیدی.
آذر به چم (معنی) آتش است.و یکی دیگر از چهار آخشیج (عنصر پاک کننده) نزد مردم بوده است. از آنجا که آتش بهترین و سریعترین عنصر پاک کننده و گرمایی می باشد از زمان های قدیم مورد احترام بوده است. مردم در جشن آذرگان مانند سایر جشن ها با لباس آراسته و تمیز به آدریان ها می روند و با خواندن آتش نیایش(بخشی از اوستا) اهورامزدا را سپاس گفته و پس از نیایش به شادی می پردازند.

         9- جشن دیگان: دی یا دتوشو(DAATOSHU) به معنی دادار و آفریدگار است و در نامه های اوستایی اغلب به جای واژه اهورامزدا به کار رفته است. اگر به نامهای سی روز هر ماه توجه کنید، مشاهده می کنید که روزهای هشتم و پانزدهم و بیست و سوم هر ماه به نام دی نام گذاری شده که برای تمیز آنها از یکدیگر هر یک به نام روز بعدش خوانده شده است و اورمزد که آنهم نام خداوند می باشد.« اورمزد، دی به آذر، دی به مهر، دی به دین » بنابراین در ماه دی چهار روز به نام خدا نامیده و در ماه دی چهار بار جشن دیگان برگزار می شود.
• اورمزد و دی ماه : در نخستین روز دی ماه باستانی 25 آذرماه خورشیدی
• دی به آذر و دی ماه : در هشتمین روز دی ماه باستانی 2 دی ماه خورشیدی
• دی به مهر و دیماه : در پانزدهمین روز دی ماه باستانی 9 دی ماه خورشیدی

• دی به دین و دی ماه : در بیست و سومین روز دی ماه باستانی 17 دی ماه خورشیدی
در ایران باستان نخستین جشن دیگان در ماه دی یک روز اورمزد و دی ماه خرم روز نام داشته است و در این روز که شب پیش، بزرگترین شب سال بوده است. پادشاه وحاکم دیدار عمومی با مردم داشته است. اکنون مردم میوه هایی مانند انار و هندوانه و خربزه و سیب و به و انگور و آجیل و شیرنی و شربت تهیه می کند و تا پاسی از شب اورمزد و دی ماه (شب چله) همه با شادی و خرمی شب را می گذرانند و گاهی با نیایش (گاه اُشَهن) شب را به سپیده تبدیل می کنند.

         10- بهمنجه: روز دوم بهمن ماه است وبنابر نوشته بعضی در این روزمردم مخصوصا شیرمیخورده ویکدیگر رابه غذاهایی که حبوبات داشته باشدمهمانی می کرده اند.

         11- سده: شب دهم بهمن ماه است.ایجاد این جشن را به هوشنگ نسبت داده اند. برخی گفته اند که این تسمیه به مناسبت صد روز پیش از به دست آمدن محصول و ارتفاع غلات است. جسن سده از جشن های است که بعد اسلام هم تا زمان غزنویها وسولجوقیان معمول بوده است. وجه تسمیه این جشن به سده بعقیده جمعی این است که وقت آن پنجاه روزوپنجاه شب به نوروز مانده است.

 باد بره: در بیست ودوم بهمن ماه هر سال این جشن برگذار می شد.

          12- اسفندگان وفوردگان: سپندارمزد پنجمین روز از اسفندماه باستانی، 29 بهمن خورشیدی.
سپندارمزد نگهبان زمین است و از آنجا که زمین مانند زنان در زندگی انسان نقش باروری و باردهی دارد جشن اسفندگان برای گرامی داشت زنان نیکوکار برگزار می گردد. زرتشتیان این روز را به نام روز زن و روز مادر جشن می گیرند واژه سپندارمزد در اوستا سپنته آرمئی تی آمده است و به معنای فروتنی و بردباری می باشد.

    فوردگان: این جشن در 20 اسفند مظهر سال برگزار می شد ومخصوص مردگان بود. چرا که ایرانیان اعتقاد داشتند که در ده روز آخر سال اموات از بهشت به زمین باز می گردند ولذا برای شادی آنها جشن برپا میکردند.

· دوستان عزیز هدف از ذکر این جشنهای باستانی تعصب داشتن از گذشته نیست.به تمدن بزرگ ایران زمین فکر کنیم وغرور مان براین باشد که اجدادمان آریایها نمادهای صلح ودوستی وهنر شاد کردن دیگران که برای این جشنها ودیگر سنتها وآئین هاو... فلسفه های عشق الهی داشتند.

بانوان نام آور ایرانی

ابردخت سردار و از بزرگان جنگجوی دوره ساسانی.

استاتیرا دختر داریوش سوم و از سرداران هخامنشی نیز بود.

 آریاتــس یکی از سرداران مبارز و دلیر هخامنشیان در سالهای پیش از میلاد. مورخــین یونانی در چندین جا نامی از وی به میان اورده اند.

آرتونیس در زمان داریوش کبیر فرمانده ای شجاع بود نام شوهرش آرتاباز بود که یکی از سپهبدان داریوش شاه بود.

آتوسا  آتوسا در واژه به چم خوش اندام است. همچنین به آرِش (معنی) نیرو توانمندی نیز میباشد. آتوسـا ( ۴۷۵ پیش از میلاد مسیح تا ۵۵۰ ) شهبانوی ایران و یکی از برجسته‌ترین زنان در تاریخ ایران باستان است. وی دختر کورش بزرگ و کاساندان، خواهر کمبوجیه، و همسر دو پادشاه هخامنشی، کمبوجیه و داریوش یکم، و مادر خشایار شاه بود.

ادامه در ادامه ی مطلب

آتوسـا بانویی زیبا بود وهم شاعر و هم ادیب بود و به نوجوانان پارسی ادب پارسی و ارزش های ملی را آموزش میداد. به خاطر خرد و اندیشه نیکویش داریوش با ایشان در مسائل مملکتی و سرنوشت ساز مشورت میکرد و نیز به ایشان اعتماد کامل داشت. اگر داریوش به منطقه ای لشگر میکشید شورای سلطنت برای اداره امور کشور تشکیل میشد و رئیس و مافوق همه در راس شورای سلطنت شهربانو آتوسا بود.

هرودوت در مورد زندگی سیاسی وی می‌گوید: آتوسا از قدرت فوق‌العاده‌ای برخوردار بود و علاقمند بود که در میدان کارزار نیز شوهرش را همراهی کند. وی همواره یاور فکری داریوش بزرگ بوده و چندین نبرد بزرگ را شخصا فرماندهی کرده و یا با نقشه های جنگی او انجام گرفته است.
از زمان مرگ او هی آگاهی در دست نیست. تنها می‌دانیم تا زمانی که خشایار از جنگ یونان بر میگردد زنده بوده‌است. احتمالا آرامگاه او در کنار آرامگاه داریوش بزرگ در نقش رستم می‌باشد.
گفته میشود که «هما» در اساطیر ایران، بر مبنای یادمانهایی از «آتوسا شهبانوی پارسی» و رویدادهای دوران داریوش و خشایارشاه، همسر و پسرش شکل گرفته باشد. «هما» در افسانه های مردمی مرغ فرخنده ایست که گاه از آن با نام «مرغ سعادت» نیز یاد می شود و در این باورها همان مرغی است که اگر سایه او بر کسی افتد او را سعادتمند و اگر بر تارک کسی نشیند او را به شهریاری رساند و شاید واژه «همایون یاهمایونی» با این نام پیوند دارد.

آپارنیک همسر رستم فرخزاد که همچون یک شیر زن، به همراه او تا آخرین قطرهُ خون با تازیان متجاوز دلیرانه جنگید.

آپاما در لغت به معنی گیرا٬‌ خوش آب و رنگ و زیبا میباشد، دختر آ«سپیتمنآ» که خودش از سرداران زمان هخامنشیان بود.

آرتادخـــت  وزیر خزانه داری و امور مالی دولت ایران در زمان شاهنشاهی اردوان چهارم اشکانی. به گفته کتاب اشکانیان اثر دیاکونوف روســــی خاور شناس بزرگ او مالیات ها را سامان بخشید و در اداره امور مالی کوچکتـــــرین خطایی مرتکب نشد و اقتصاد امپراتوری پارتیان را رونق بخشید. چنانچه برآمده است٬ از کارهای بزرگ او در گردآوری دارایی کشور٬ یکی جلوگیری از هزینه های بیهوده به ویژه درباریان و دیگری گرفتن باج و خراج از درآمد توانگران بوده است.

آرتمیس  Artemis آرتمیـس یا آرتمیـز در  واژه به چم (معنی) راست گفتار بزرگ است.
تاریخ نویسان یونان او را در زیبایی و برجستگی و متانت سرآمد همه زنان آن روزگار نامیده اند.
آرتمیس نخستین بانویی بود که در حدود ۲۴۸۰ سال پیش فرمان دریاسالاری خود را از سوی خشایارشا هخامنشی دریافت کرد او اولین دریاسالار بانوی جهان است.
در سال ۴۸۴ پیش از میلاد فرمان بسیج دریایی برای شرکت در جنگ با یونانیان توسط خشایارشا هخامنشی صادر شد. آرتمیس فرماندارسرزمین کاربه، با پنج فروند کشتی جنگی که خود فرماندهی آنها را در دست داشت به نیروی دریایی ایران پیوست. در این نبرد ایران موفق به تصرف آتن شد. در این نبرد نیروی زمینی ایران از ۸۰۰ هزار پیاده و ۴۰ هزار سواره تشکیل شده بود. نیروی دریایی ایران دارای ۱۲۰۰ کشتی جنگی و ۳۰۰ کشتی ترابری بود.
آرتمیس در سال ۴۸۰ پیش از میلاد در جنگ سالامیس که بین نیروی دریایی ایران و یونان در گرفت شرکت داشت و دلاوری‌های بسیاری از خود نشان داد.. او همیشه مورد ستایش دوست و حتی دشمن قرار داشت. اودر نبرد سالامیس در دشوارترین شرایط جنگ با دلیری و بی باکی کم مانندی توانست بخشی ازنیروی دریایی ایران را از خطر نابودی نجات دهد. به همین دلیل بود که او به افتخار دریافت فرمان دریا سالاری از سوی خشایارشا رسید. او به خشایار شاه پیشنهاد ازدواج داد که به دلایلی این ازدواج صورت نگرفت.

در دهه چهل (۱۳۴۰) خورشیدی نیروی دریایی شاهنشاهی ایران برای نخستین بار ناوشکن بزرگی را به نام او نامگذاری کرد و آن را آرتمیس نامید این ناوشکن نیروی دریایی شاهنشاهی در دوران خدمت دریاسالار فرج الله رسایی به آب انداخته شد و سالها بر روی آبهای شاخاب (خلیج) پارس از سواحل ایران پاسداری کرد.

آرتونیس در زمان داریوش بزرگ فرمانده ای دلیری  بود نام شوهرش آرتاباز بود که یکی از سپهبدان داریوش شاه بود. در لغت به معنی راست و درست٬ دختر آ«ارته بازآ» که او خود نیز سردار بزرگ داریوش بزرگ بود.

آ رشیا از زنان با کفایت دوران هخامنشی

آرنواز خواهر جمشید جم

آزرمیدخت ملکه آزرمیدخت، آزرم، آزرمی، (۶۳۰ یا ۶۳۱) (به معنی دختر پیر نشدنی) شاهنشاه زن ایرانی و سی و دومین شاهنشاه ساسانی، دختر خسروپرویز پسر هرمز پسر انوشیروان مشهور به دادگر که پس از خواهر خویش پوراندخت لشکریان او را درسال ۶۳۱ پس از زایش مسیح در تیسفون بپادشاهی برداشتند. آزرمیدخت سی و دمین پادشاه ساسانی بود. فرمانرواى خراسان، سپهبد فرخ‌هرمز که یکى از مدعیان جدى سلطنت بود، ملکه را به همسرى خواست. در حالی که آزرمى‌دخت علناً وعده‌ى ازدواج به او داد، در نهان تدارک قتلش را دید (بنا به فرهنگ معین چون “آزرمیدخت نمی‌توانست علنا مخالفت کند”). رستم، پسر فرخ‌هرمزد، به خون‌خواهى پدرش لشکر به پایتخت کشید و پس از سرنگونی آزرمى‌دخت، ملکهٔ ساسانی را نابینا کرد. آزرمی دخت چهار ماه پادشاهی کرد. از کیفیت درگذشت این ملکه آگاهی درستی در دست نیست.

پاره ای از چکامه های حکیم فردوسی در باره ی پوران دخت و آزرم دخت:

یکی دخـــتری بود پوران بنـــام       چوزن شاه شدکارها گشت خام 
 بزرگان بر و گــوهر افــشاندند     برآن تخت شاهــــیش بنشاندند 
 چنین گفت پس دخت پوران که من    نـــــــخواهـــــم پراگندن انجمن 
کسی راکه درویش باشد ز گنج    توانـــــگر کنم تــانماند به رنج 
 مبادا ز گیـــــــتی کسی مستمند     کــه از درد او بر من آید گزند
  ز کشور کـــــنم دور بدخواه را     بـــــر آییــن شاهان کنم گاه را
یکی دخــــــت دیگر بد آزرم نام     ز تـــاج بزرگان رسیده به کام 
بیامد به تخت کیـــان برنشـست       گــــرفت این جهان رابه دست 
 نخستین چنین گفت کای بخردان      جهان گشته و کار کرده ردان
  همه کار بر داد   و آیـــین کنیــم   کزین پس همه خشت بالین کنیم 
 هرآنکس که باشد مرا دوستدار    چــــنانم مر او را چو پروردگار 
 کــــس کو ز پـــیمان من بگذرد     بــــــپیچید ز آیین و راه خـــــرد   

آذرناهیــــد و آذرآناهید ملکه ملکه های امپراتوری ایران در زمان شاهنـــــــشاهی شاپور یکم بنیانگزار ساسله ساسانی. نام این ملکه بزرگ و اقتدارات دولتی او در قلمرو ایــــران در کتیبه های کعبه زرتشت در استان فارس بارها امده است و او را ستایـش کرده است.  (کتاب ساسانیان برگ ۲۸۲)

آریا تس تاریخ نویسان یونان از این بانوی ایرانی دوران هخامنشی در جای جای تاریخ به نیکی یاد کرده اند او از سربازان مبارز و دلیر هخامنشیان در سالهای پیش از میلاد بوده.

آمسترس  در لغت به معنی هم اندیش و پشتیبان و یار٬ دختر داریوش دوم که پا به پای پدر در نبردها میجنگید.

 بانو گُشنــسب بانو گشسب (کوتاه شده گشنسپ) به معنی «بانوی دارنده اسب نر» است که در جنگاوری هیچ کس یارای مقاومت با او را نداشت.
بانو گُشنــسب دختر رستم و همسر «گیو» که نام وی در برزو نامه و بهمن نامه بسیار آمده است. یکی از مشهور ترین حکایت های او نبرد سگانه فرامرز، رستم و بانو گشنسب است که در هنگام کشتی پهلوانان را به خاک می افکند، دلیری این بانوی ایرانی مشهور است. او منظومه ای نیز بنام خود دارد که هم اکنون نسخه ای از آن در کتابخانه ملی پارسی و در کتابخانه ملی بریتانیا موجود است.  شهین سراج پژوهشگر ادب و تاریخ مینویسد: اگر بخواهیم ارزش پهلوانی دختر رستم را باز بکنیم ارزش حماسی و نقش حماسی این دختر از جایی شروع می‌شود که بهمن اسفندیار به کینه‌توزی خون اسفندیار به سیستان حمله می‌کند و زال را در قفس می‌اندازد و با فرامرز، پسر رستم جنگ می‌کند و عاقبت او را بر دار می‌زند.
تنها کسی که در خاندان رستم در برابر بهمن حقیقتاً یک مقامت نظامی نشان می‌دهد و از آن باورهای رستم دفاع می‌کند بانو گشنسب است.
او است که این نبرد را ادامه می‌دهد و مانند پدرش که همیشه حامی پادشاهان ایران بوده ولی هیچ‌وقت سر فرود نیاورد.

برزین دخت (دخت آتش) سردار و از بزرگان جنگجوی دوره ساسانی.

تهمینه دختر زیباروی پادشاه سمنگان که شبی همسر رستم بود. ثمره آن تولد سهراب است که داستان زندگی و مرگ دردناکش به دست پدر در شاهنامه فردوسی به تفصیل آمده است. تهمینه برای آنکه تمام وقت خود را صرف پرورش سهراب کند، با وجود جوانی و زیبایی ازدواج نکرد.

پانته آ یکی از زنان فداکار زمان کوروش، او همراه همسرش که فرمانده سپاه کوروش بود به میدان جنگ رفت. همسرش در میدان جنگ کشته شد. به درخواست پانته آ مراسم با شکوهی برای همسرش برپا شد و آرامگاه مجلل و شایسته ای برای او ساختند. پانته آ پس از سخنرانی مهیجی که برای لشکریان کوروش ایراد کرد و آنان را به ادامه رزم و پیروزی تشویق نمود بر بالای آرامگاه همسرش با خنجری که همراه داشت خود را کشت.

پوران پوراندخت شاهنشاه ایران در زمان ساسانی بود و زنی بود که بر بیش از ۱۰ کشور آسیایی پادشاهی میکرد. او پس از اردشیر شیرویه به عنوان بیست و پنجمین پادشاه ساسانی بر اریکه شاهنشاهی ایران نشست و فرامانروایی نمود.
پوران خسرو منظور پوراندخت دختر خسرو پرویز است که زنی با کفایت و خردمند بود ولی متأسفانه به علت وضع آشفته و نابسامان آن دوران و جنگهای طولانی ایران و روم در زمان خسرو پرویز و نفوذ دین مزدک و نارضایی مردم از وضع موجود و در یکی از دشوارترین شرایط تاریخی ایران حکومت کشور را چند ماهی در اختیار داشت و پس از مرگ او حکومت به آزرم دخت رسید.

پوراندخت، پورانخسرو پوراندخت شاهنشاه ایران در زمان ساسانی بود و زنی بود که بر بیش از ۱۰ کشور آسیایی پادشاهی میکرد. او پس از اردشیر شیرویه به عنوان بیست و پنجمین پادشاه ساسانی بر اریکه شاهنشاهی ایران نشست و فرامانروایی نمود. پوران خسرو منظور پوراندخت دختر خسرو پرویز است که زنی با کفایت و خردمند بود ولی متأسفانه به علت وضع آشفته و نابسامان آن دوران و جنگهای طولانی ایران و روم در زمان خسرو پرویز و نفوذ دین مزدک و نارضایی مردم از وضع موجود و در یکی از دشوارترین شرایط تاریخی ایران حکومت کشور را چند ماهی در اختیار داشت و پس از مرگ او حکومت به آزرم دخت رسید.

پوروچیستا پوروچیستا ششمین و کوچکترین فرزند زرتشت و سومین دختر اوست. معنی پوروچیستا یعنی پردانش. در گفتار زرتشت که برای ما باقی مانده است از او با پوروچیستا بیش از فرزندان دیگرش سخن واندرز مانده است، یکی از مهمترین سخنان زرتشت با پوروچیستا درباره همسری با جاماسب حکیم، وزیر شاه گشتاسب و منجم و ستاره شناس معروف زمان است. زرتشت به دخترش می فرماید: “پوروچیستا، جاماسب خواهان همسری با توست و تو را از من خواستگاری کرده است من او را برای همسری تو مناسب می دانم ولی تو با خرد مقدست مشورت کن ببین آیا او را شایسته همسری خود می دانی یا نه؟” این گفتار زرتشت یک حقیقت مسلم را آشکار می سازد و آن این است که دختر در آئین زرتشت درانتخاب همسر آزاد است و عقیده پدر بر او تحمیل نمی گردد. همچنین قسمتی از اندرزنامه زرتشت به پوروچیستا در موقع گواه گیری او با جاماسب اکنون هنگام گواه گیری دختران و پسران زرتشتی از طرف موبد بازگو می گردد.

پروشات یکی از زنان مشهور دوران هخامنشی

پری چهر دختر زابل شاه همسر جمشید و مادر ثور است. پری چهره در معنای بسیار زیبا،خوب روی، بسیار جمیل، زیباروی، پری روی، و انسانی که سیمای پری دارد، آمده است. استاد توس درباره او گفته است: پری چهره رابچه بد درنهان ازآن خوب روی، شادمان شد جهان

پریساتیس در چم فرشته و زیبا٬ همسر داریوش دوم که پا به پای همسر و دختر به جنگها میرفت و پیکار میکرد.

پرین بانوی دانشمند ایرانی.  بانوی دانشمند ایرانی. او دختر کیقباد مشاور امور مالی و قضائی ساسانیان که در سال ۹۲۴ قبل از مــیلاد هزاران برگ از نسخه های اوستا را به زبان پهلوی برای آیندگان از گوشه و کنار ممالک آریایی گرداوری نمود و یکبار کامل ان را نوشت و نامش در تاریخ ایران زمین برای همیشه تبت گردیده است. از او چند کتاب دیگر گزرش شده است که به احتمال زیاد در آتش سوزی های سپاه اسلام از میان رفته است.  (کتاب فرزانگان ایران برگ ۱۱)

تاخد نیزرب از سرداران و جنگجویان و بزرگان سپاه ساسانی

تخدربا از سرداران و جنگجویان و بزرگان سپاه ساسانی

داناک در لغت به معنی باهوش و خردمند و فرزانه٬ از سرداران هخامنشی.

دغدویه یا دو غدو مادر زرتشت که اصلا از شهر ری بود و در آنجا با کوی ها و کرپن ها که مردم را گمراه می کردند و از آنها مرتب فدیه و قربانی می خواستند و دین را وسیله ای برای رسیدن به امیال و خواستهای ناروای خود کرده بودند به مبارزه پرداخت. پدر و مادرش چون جان او را در خطر دیدند او را نزد یکی از نزدیکان خود به آذربایجان فرستادند او در آنجا با پوروشسب ازدواج کرد و ثمره این پیوند همایون، زرتشت پیامبر بزرگ ایرانیان است.

رکسان یا رکسانا  رکسان یا رکسانا یا روشنک دختر داریوش سوم است که بنا به مقتضیات سیاسی و برای انجام حسن رابطه بین یونان و ایران، همسری اسکندر را پذیرفت.

زربانو سردار جنگجوی ایرانی. دختر رستم و خواهر بانو گشنسب . او در سوارکاری زبده بوده است و در نبردها دلاوریهای بسیار از خود نشان داده است. تاریخ نام او را جنگجویی که آزاد کننده زال ، آذربرزین و تخوار از زندان بوده است ثبت کرد.  (کتاب زن ایرانی برگ ۱۹۴)

رودابه  دختر مهرآب کابلی و همسر زال و مادر رستم که به روایت شاهنامه دلباختگی زال به او یکی از زیباترین صحنه های شاهنامه است. رودابه در موقع تولد رستم اولین سزارین را انجام داد. بنابراین، چنین زایمان ها را باید “رستمی” گفت نه سزارین. زیرا سزار قرن ها پس از تولد رستم به دنیا آمده است.

سورا در لغت به معنی گلگون رخ٬ که دختر اردوان پنجم بود و سمت سپهبدی داشت و دست راست پدر بود و در جنگها دلاورانه همراه پدر می جنگید.

سوسن ملکه سوسن همسر یزدگرد سوم بود که بنا بدرخواست او یزدگرد شهر «جی» (شهر آ «جیآ») را که بعدها به نام یهودیه شهرت گرفت، بنا کرد و در آن مکان دین یهود (یهودیان) را سکنا داد. محله یهودی نشین همدان را هم همین ملکه بنا نمود. در لنجان نزدیکی اصفهان، یک مرکز دیگری مودجود می باشد که از آثار همین ملکه می باشد که با نام جدیدی بنام پیربکران نامگزاری شده است.
پیربکران شهر کوچکی در مرکز ایران (سی کلومتری غرب اصفهان) است. مقدس‌ترین عبادت‌گاه یهودیان در این شهر است. پرفسور هرتسل باستان شناس سرشناس آلمانی در یادداشت‌های خود در کتابی به نام تاریخ باستان شناسی ایران می‌گوید “در منطقه‌ی فلاورجان اصفهان اثر دیگری از ملکه سوسن همسر یزدگرد سوم یافتم که به اسم پیربکران خوانده می‌شود. “سارا (سَرَح) بت آشر” (یعنی سارا دختر آشر) نوه‌ی حضرت یعقوب است. کسی که برای نخستین بار خبر زنده بودن حضرت یوسف را به یعقوب می‌دهد، و یعقوب نیز به پاس این خبر خوش او را به داشتن عمر جاودان دعا می‌کند. سارا در محلی که اکنون به سارا خاتون معروف است، غیب می‌شود و عمر جاودانه پیدا می‌کند

سی سی کام در لغت به معنی کامروا٬ ‌مادر داریوش سوم که هیچگاه در برابر اسکندر تسلیم نشد و همچنان جنگ را دنبال نمود.

سیندخت همسر خردمند مهرآب کابلی و مادر رودابه و مادربزرگ رستم که در همسری زال و رودابه و جلب موافقت مهرآب پدر رودابه به این وصلت نقش مهمی داشت و نیز در موقع تولد رستم از مادر، سیندخت یار و مددکار دخترش رودابه بود. کوتاه سخن اینکه سیندخت یکی از خردمندترین چهره های شاهنامه است.

شهرناز خواهر جمشید جم

شیرین برادرزاده و جانشین مهین بانو حاکم ارمنستان، در آن زمان ارمنستان یکی از شهرهای کوچک ایران و شاه ارمنستان زیر نظر شاهنشاهی ایران بود او زنی خردمند و وفادار بود. داستان عشق او و خسرو پرویز و دلدادگی او و فرهاد در ادبیات ایران مشهور است پس از اینکه خسرو پرویز به دست پسرش شیرویه “که مادرش مریم دختر قیصر روم بود” کشته شد، شیرویه از شیرین که که زن پدرش بود خواستگاری کرد شیرین جواب رد به شیرویه نداد و به او گفت که من به عنوان ملکه ایران باید بهترین مراسم سوگواری را برای پدرت خسرو پرویز بجا آورم در حالی که زیباترین لباس و آرایش را داشت با متانت به همراه موبدان و بزرگان به تشییع جنازه خسرو پرویز پرداخت. پس از انجام مراسم از حاضران خواست که او را برای آخرین وداع با جنازه همسرش تنها بگذارند در آن هنگام با خنجری در کنار همسرش، خود را کشت.  شیرین از خسرو ۴ فرزند به نام های نستور، شهریار، فرود و مردانشه بدنیا آورد که هر چهار فرزند او در زندان کشته شدند. پس از آن بود که او در کنار همسرش با خنجر خود را کشت.

خسروپرویز و شیرین حماسه ای از خود ساختند که همیشه در تاریخ ماندگار ماند. شیرین از خسرو چهار فرزند به نام های نستور، شهریار، فرود و مردانشه بدنیا آورد که هر چهار فرزند وی در زندان کشته شدند.

رام بهشت نام مؤبدی است که در شهر استخربرای ناهید ، معبدی ساخته بود، رام بهشت مادر بابک و همسرساسان است که در کنار دریاچه بختگان حکومت می کرد وبرای فرزند دیگرش به نام اردشیر، نگهبان سالاری، شهر داراب را گرفت و این آغازی است برای بوجود آمدن سلسله ساسانی در ایران بود.

داناک: در لغت به معنی باهوش و خردمند و فرزانه٬ از سرداران هخامنشی.

فرانک همسر آبتین و مادر فریدون که در رهاندن و زنده ماندن فریدون از دست دژخیمان ضحاک رنجها برد و در به قدرت رسیدنش نقش اساسی داشت.

فــرخ رو نام او به عنوان نخستین بانوی وزیر در تاریـــــخ ایران ثبت شده است. وی از طبقه عام کشوری به مقام وزیری امپراتوری ایران رسید.

فرنگیس دختر افراسیاب که با سیاوش ازدواج کرد. کیخسرو پادشاه نامدار ایرانی که از طرف پدر نوه کیکاووس و از طرف مادر نوه افراسیاب بود از این پیوند به دنیا آمد و شرح زندگی و مرگ سیاووش در شاهنامه به تفصیل آمده است و در ادبیات ما جای ویژه ای دارد. کیخسرو و مادرش پس از مدتی از توران به ایران آمدند. کیخسرو به راهنمای یاری رستم پهلوان نامدار ایرانی برای گرفتن انتقام خون سیاووش به جنگ پدربزرگش افراسیاب رفت لشکر توران را شکست داد و افراسیاب و عده زیادی از نامداران توران از جمله اشکبوس را از بین برد. در پایان زندگی چون انسانی مقدس و پاک و منزه بود در چشمه ای از نظر ناپدید شد به همین جهت مردم ایران در آن روزگار و زرتشتیان همیشه او را “سوشیانت” که معنی سودرسان است میدانند و منتظر بازگشت و ظهور او هستند.

کتایون دختر قیصر روم همسر گشتاسب شاه مادر اسفندیار و یکی از اولین کسانی که کیش زرتشت را پذیرفت. موقعی که اسفندیار به دستور گشتاسب می خواست به جنگ رستم برود کتایون به سختی با رفتن او مخالف بود و او بخردانه پند داد ولی اسفندیار نپذیرفت و در جنگ با رستم کور و سپس کشته شد و کتایون با غم و دردی جانکاه به سوگ فرزند نشست.

کاساندان – کاساندانه یا کاساندرا  کاساندان تنها همسر کوروش بزرگ، شهبانوی ایران (ملکه جهان) دختر فرناسپه از شاهدختان و دختر فرناسپه هخامنشی از دودمانی بود که از نجبای پارس بود و پدر واجدادش در چند نسل شاه پارسیان بودند. کاساندان ملکه ۲۸ کشور آسیائی بوده و همواره در کنار همسرش کوروش بزرگ پادشاهی میکرده و پس از او نخستین فرد قدرتمند و سیاستمدار دربار هخامنشیان بشمار می آمده است. او ۵ فرزند با نام های کمبوجیه، بردیا، آتوسا، رکسانه و ارتیستونه داشت. هر یک از فرزندان کاساندان و کوروش بزرگ به نحوی در تاریخ هخامنشیان دارای نقش تعیین کننده داشته اند و از نشانه ها چنین بر می اید که آنها از تربیتی خاص برخوردار بودند. به گفته هرودوت: کاساندان در ۶ نوامبر ۵۳۹ پیش از میلاد درگذشت و هنگام مرگ وی در بابل ۷ روز همه به سوگواری همگانی فراخوان شدند. کاساندان پیش از کورش درگذشت و بعد از او کورش در اندوهی فراوان ماند و برای همیشه و به احترام همسرش تنهایی را برگزید. آرامگاه شهبانو کاساندانه در پاسارگاد، در کنار آرامگاه کوروش بزرگ میباشد.

کُردیه خواهر خردمند بهرام چوبین (در دوره ساسانیان) بهرام چوبین که یکی از اهالی شهر خفر جهرم و از کردان بوده و خواهر بهرام به نام ” کردیه” همسر اردشیر بابکان بوده است.
کُردیـــه پس از برادرش٬ فرماندهی را به دست میگیرد و در میدانهای نبرد٬ ‌آنچنان بیباکی و شایستگی از خود نشان میدهد که همگان را به ستایش وامیدارد. او در رده سپهسالاری سپاه برادرش در جنگ تن به تن با آ«تورآ» فرمانده نیروی خاقان چین٬ او را شکست میدهد و سپاهش را تار و مار میکند.
در اینجا یاد نوشتاری از استاد سعید نفیسی به شرح زیر افتادم: “از زمان هخامنشیان در میان طوایف چادرنشین فارس ما به نام کرد برخورد می کنیم.”
تاریخچه کردان در دوره هخامنشیان: در این که کردها از ن‍‍ژاد اریایی هستند، حالا چه کردان پارس و چه کردان خراسان و کردان کردستان هیچ گونه تردیدی نمی باشد. کردها به همراه سایر آریایی ها یک مرتبه در چهارهزار سال پیش و مرتبه دیگر در ۳۴۰۰ تا ۳۷۰۰ سال پیش به فارس آمده اند و شکی نیست که در شمال فارس یعنی دشتهای مرودشت و دشت مرغاب که مناطق پرآبی بوده اند مستقر می شوند و آثاری چون پاسارگاد و تخت جمشید و شهر استخر و غیره از آریایی ها در همین دشتها ساخته می شود.

گردیه بانوی جنگجوی ایرانی. او خواهر بهرام چوبینه بود. فردوسی بزرگ از او به عنوان همسر خسروپرویز یاد گرده که در چندین نبرد در کنار شاهنشاه قرار داشته است و دلاوری بسیاری از خود نشان داده است.

گرد آفرید یا گُرد آفرین او دختری زیبا و چابکسوار و یکی از پهلوانان ایران زمین که در تاریخ از او بعنوان دختر کژدهم که در مرز ایران و توران مرزبان بود یاد میکنند. هنگامی که به دستور افراسیاب لشکری به سرکردگی سهراب برای جنگ با ایرانیان وارد مرز ایران شد گردآفرید لباس رزم به تن کرد و به جنگ سهراب رفت. مبارزه تن به تن بین سهراب و گردآفرید شروع شد و سهراب نمی دانست که گردآفرید زن است زیرا او در لباس و کلاه رزمی شبیه مردان بود، ناگاه در حین جنگ کلاه از سر گردآفرید بزمین افتاد و موهایش نمایان شد، سهراب آن موقع دانست که طرف مقابل او دختر است، دلباخته و عاشقش شد و از او خواستگاری نمود ولی گردآفرید چون سهراب را ایرانی نمیدانست و از هویت او که پسر رستم بود آگاهی نداشت این همسری را نپذیرفت زیرا نمی خواست همسر یک نفر غیر ایرانی باشد که فرماندهی لشگر دشمن را بر عهده داشت بشود.
در شاهنامهٔ فردوسی از او بعنوان زنی جنگجو و دلاور سرزمین پاکان یاد میکند نیز چنین آمده‌است

زنی بود بر سان گرد سوار   همیشه به جنگ اندرون نامدار

گلبویه سردار و از بزرگان جنگجوی دوره ساسانی.

ماندان یا ماندانا ماندان یا ماندانا در واژه به آرِش (معنی) شاه بوی عنبر سیاه است

ماندان یا ماندانا دختر آژی دهاک آخرین پادشاه ماد که همسر کمبوجیه پدر کوروش شد و از این وصلت کوروش زاده شداو در تربیت و نیز انتقال قدرت به کوروش سهم بسیار موثری داشت.  ماندان اولین آموزشگاه همگانی که در آن برگزیدگانی از پسران بودند بنیان مینهد که خود شخصا به دانش آموزان حقوق وقانون را می آموخت و به کوروش می آموخت که باید پایه و بنیان بیدادگری و بیدادی را ویران نماید و در هر حال یار و همیار زیردستان باشد. در این آموزشگاه فنون سوارکاری و تیراندازی و نبرد نیز آموزش داده میشد.

ماه آذر سردار و از بزرگان جنگجوی دوره ساسانی.

منیژه دختر افراسیاب که بیژن سردار معروف ایرانی دلباخته او گردید و به بند اسارت افراسیاب افتاد و به دستور افراسیاب او را به چاهی که به همین نام معروف است انداختند تا سرانجام رستم که خود را به صورت بازرگانی درآورده بود توانست او را نجات بخشد.

موزا زن فرهاد چهارم و مادر فرهاد پنجم که در سکه های مکشوفه از زمان اشکانیان تصویر این ملکه مقتدر اشکانیان کنار پسرش فرهاد پنجم بر روی سکه ها منقوش است.

مهرمس در لغت به معنی مهر بزرگ خورشید درخشان از سرداران هخامنشی.

مهریار سردار و جنگجو، از بزرگان سپاه ساسانی.

میترادخت در لغت به معنی دختر مهر٬‌ دختر خورشید٬ ‌از سرداران اشکانی.

نگان – نگان زن که در واژه به چم کامروا و پیروزمند است. وی از سرداران ساسانی بود که با تازیان دلاورانه جنگید. دلاوریهای شکوهمندانه او در جنگهای بصورت پاتک با سپاه تازیان زبان زد ایرانیان بود و تازیان بهنگام حمله های او از مقابلش پا بفرار میگزاردند.

نوشین سردارنامی ساسانی در زمان انوشیراوان دادگر

ورزا در لغت به معنی نیرومند و توانا٬ سرداری از هخامنشیان.

وهومسه در لغت به معنی والاتبار و نیکزاده بزرگ٬ ‌از سرداران هخامنشی.

هلاله (همای چهره آزاد) پادشاه زن ایرانی که به گفته کتاب دینی و تاریخی بندهش (۳۹۱ یشتها + ۲۷۴ یشتها) در زمان کیانیان بر اریکه شاهنشاهی ایران نشست. از او به عنوان هفتمین پادشاه کیانی یاد شده است که نامش را همای چهرآزاد و همای و همون نیز گفته اند. او مادر داراب بود و پس از  “وهومن سپنددتان ” بر تخت شاهنشاهی ایران نشست. وی با زیبایی تمام سی سال پادشاه ایران بود.

در نوشته ها زیادی در باره رفتار و کردار او نوشته شده که او در مدت سی سال پادشاهیش هرگز هیچ  خطایی نکرده و مردمان در زمان او همواره در آسایش و سلامت زندگی میکردند و گزارشی مبنی بر بد کرداری وی و ثبت قوانین اشتباه و ظالمانه به ثبت نرسیده است.

هما دختر اسفندیار و خواهر بهمن و ملکه نامداری از سلسله کیانیان.

هومی یاستِر در لغت به معنی دوست و هم پیمان و پشتیبان٬ از سرداران و بزرگان سپاه هخامنشی بود.

یوتاب در واژه به آرِش (معنی) درخشنده و بیمانند است: از او از یکی از سرداران  زن ایرانی نام برده اند او خواهر آریوبرزن سردار نامدار ارتش شاهنشاهی داریوش سوم بوده است . وی در نبرد با اسکندر گجستک همراه آریو برزن فرماندهی بخشی از ارتش را بر عهده داشته ست. او در کوههای بختیاری راه را بر اسکندر بست ولی یک ایرانی خائن راه را به اسکندر نشان داد و او از مسیر دیگری به ایران تاخت . از او به عنوان شاه آتروپیان (آذربایجان) در سالهای ۲۰ قبل از میلاد تا ۲۰ سال پس از میلاد نیز یاد شده است. با این همه هم آریوبرزن و یوتاب در راه وطن کشته شدند و نامی جاوید از خود بر جای گذاشتند.